بهاره ادهمی مقدم؛ علیرضا غفوری
چکیده
فرهنگ پذیری یکی از مسایل اساسی در ادبیات داستانی مهاجرت است و به چگونگی تفاوت های فرهنگی میان دو کشور که سبب ایجاد جدال های فرهنگی می شود می پردازد.دکلان بری، روانشناس آمریکایی، به منظور پر کردن خلا عدم ...
بیشتر
فرهنگ پذیری یکی از مسایل اساسی در ادبیات داستانی مهاجرت است و به چگونگی تفاوت های فرهنگی میان دو کشور که سبب ایجاد جدال های فرهنگی می شود می پردازد.دکلان بری، روانشناس آمریکایی، به منظور پر کردن خلا عدم وجود مطالعه ای روشمند در خصوص مسئله فرهنگ پذیری، نظریه خود را ارائه می دهد. در الگوی ارائه شده توسط وی، چهار راهبرد فرهنگ پذیری از هم متمایز می شود: " یگپارچگی", "همانندگرایی"، " جدایی" و " حاشیه ای شدن". در واقع این نظریه به ما اجازه می دهد که به بررسی موقعیت های گوناگون فرهنگ پذیری در میان مهاجران بپردازیم. در این مقاله تلاش میکنیم راهبرد های مذکور بیان شده توسط روانشناس امریکایی را بر اثر مریم مجیدی، مارکس و عروسک تطبیق دهیم. در این رمانِ خود زندگی نوشت، نویسنده از خلال دیدگاه یک دختر بچه، درد و رنج ها ی تبعید را به تصویر می کشد و حالات روحی خود و خانواده اش را بیان می کند.همچنین مطالعۀ حالات و موقعیت های متفاوت مهاجرین، از خلال این رمان، به ما کمک می کند تا دریابیم: چطور مهاجرین خود را با جامعه و فرهنگ جدید وفق می دهند؟ چه عواملی در بهبود بخشیدن و یا از بین بردن پدیده ی فرهنگ پذیری بین مهاجرین موثر هستند؟ چه عواملی بر پدیدۀ مهاجرت تاثیر گذارند؟ و در آخر اینکه کدام راهبرد ارائه شده توسط دکلان بری, در زندگی شخصیت اصلی داستان باقی می ماند؟